شیرین کیاسروش
ابتلاى فرد متهم يا محكومعليه به جنون و زمان و شدت اين ابتلا مىتواند روند دادرسى يا اجراى حكم را به كلى تغيير دهد. تشخيص بيمارىها و اختلالات روانى امرى بسيار تخصصى و در حيطه تخصص روانشناسان و روان پزشكان مى باشد و نيازمند بررسىهاى دقيق و علمى است. اما با توجه به اهميتى كه قانونگذار براى جنون قائل شده است، ضرورى به نظر مىرسد كه وكلا و قضات محترم با ويژگىهاى كلى اين بيمارىها آشنايى داشته باشند تا بتوانند در صورت ظنّ به حدوث يا عدم حدوث جنون، جهت كسب نظر متخصص اقدام كنند.
اختلال دوقطبى (Bipolar) با عنوان جنون ادوارى نيز شناخته مىشود. اين اختلال عموما با دورههاى متناوب شيدايى (Mania) و افسردگى شديد (Major depression) همراه است. براى دانستن اينكه اختلال دوقطبى چگونه اختلالى ست و چگونه ممكن است زمينه ارتكاب جرم را فراهم كند، بايد ويژگىهاى دورههاى شيدايى و افسردگى را شناخت. اختلال دوقطبى نوع يك مى تواند با يك بار رخ دادن دوره مانيا تشخيصگذارى شود. اختلال دوقطبى نوع دو با بروز دورههاى افسردگى و هيپومانيا (Hypomania) يعنى دورهاى كه در آن علائم مانيا با شدت كمترى بروز پيدا مىكند، تشخيص مىگيرد.
دورههاى شيدايى لزوما با سطح بسيار بالاى انرژى همراه است كه مىتواند موجب ارتكاب رفتارهايى خارج از اراده و كنترل فرد شود. علاوهبر نشانه، وجود حداقل چهار مورد از نشانههاى ذيل براى شناسايى اين دوره ضرورى است. در دوره مانيا خلق بيمار بالا مىرود و احساس شادى و نشاط بيش از حد را بهوجود مىآيد كه منجر به حواس پرتى و سلب توانايى تمركز و تفكر بيمار مىگردد. به طوريكه افكار وى و به تبع آن رفتار و گفتارش، پراكنده، بىپروا و بدون انسجام مىباشد. ساعت خواب بيمار مشخصا كاهش مىيابد و به سه ساعت يا كمتر تقليل پيدا مىكند.
فرد بيمار قضاوت ضعيفى نسبت به اتفاقاتى كه پيرامون او رخ مىدهند دارد و با توجه به اينكه بسيار تحريكپذير است، ممكن است پاسخى كه به محركها مىدهد شديدتر از سطح طبيعى باشد. مديريت هيجان (كنترلتكانه) از وى سلب مىشود كه او را به آسانى خشمگين و برانگيخته مىنمايد. درنتيجه ممكن است در قبال محركى ضعيف، پاسخى افراطى و پرخاشگرانه داشته باشد و دست به انجام رفتارهايى بزند كه موجب آسيب به خود يا ديگران و يا صدمه و تخريب اموال گردد. بهطورى كه براى جلوگيرى از آسيبهاى احتمالى نياز به بسترى كردن فرد باشد.
رفتارهاى فرد در اين دوره مىتواند كاملا بدون هدف يا با هدفى غيرعادى همراه باشد. بيمار ممكن است اعمالى را مرتكب شود كه تبعات منفى زيادى داشته باشد. از جمله رفتارهاى شايع، رانندگى با سرعت بالا، سرمايهگذارىهاى تجارى نامعقول و ولخرجى بيش از حد است. فرد بيمار ممكن است صلاحيت اداره امور مالى خود را از دست بدهد، محجور شناخته شود و نياز به نصب قيم داشته باشد. از اثرات ديگر دوره مانيا، افزايش تمايلات جنسى است. كه با توجه به ضعف قدرت تمييز و عدم توانايى كنترل هيجانات مىتواند رفتارهاى جنسى بىپروا را دامن بزند و عواقبى چون خيانت جنسى به همسر، روابط جنسى غير قانونى و ابتلا به بيمارىهاى مراقبتى را درپىداشته باشد به همين دليل پوشش نامتعارف و انجام رفتارهاى اغواگرانه و خارج از عرف براى جلب توجه جنسى بروز پيدا مىكند.
در اين دوره كشش به سمت سوء مصرف دارو، مواد مخدر و الكل و ساير جرايم وابسته بالاست كه مىتواند علاوه بر عواقب خاص خود، علائم بيمارى را نيز تشديد كند. دوره افسردگى اساسى كه براى تشخيص اختلال دو قطبى نوع دو ضرورى ست، مىبايست حداقل چهار مورد از خصايص ذيل را داشته باشد. ويژگىهاى دوره افسردگى كمابيش براى همه شناخته شده است. اما بايد توجه كرد كه افسردگى اساسى كه در اختلال دوقطبى مطرح است و مىتواند فرد را تحت عنوان مجنون قرار دهد، در همه علائم بسيار شديدتر و سنگينتر از افسردگىهاى معمول رخ مىدهد. احساس غم و ملال در اين دوره بدون نياز به عامل بيرونى رخ مىدهد، همراه با خلق افسرده و كاهش بارز علائق يا لذات براى انجام تقريبا تمامى فعاليتها همراه است. اين مسئله مىتواند موجب ترك افعال و وظايف محوله به فرد شود. همچنين افت كاركردهاى شغلى، اجتماعى و ساير جنبه هاى مهم زندگى فرد بسيار محتمل است.
در زمان تجربه افسردگى، كاهش توانايى تمركز، تفكر، تمييز و تصميم گيرى در بسيارى از زمينههاى زندگى رخ مىدهد. نشانه ديگرى كه تقريبا هميشه ديده مىشود پرخوابى يا بىخوابى است كه خود مى تواند باعث تحريك پذيرى فرد و كاهش توانايى هاى ذهنى او شود.
افكار مكرر خودكشى يا اقدام به خودكشى و انجام مقدمات آن به هر بهايى، از علائم بارز و مورد انتظار اين دوره است. فرد در دوره افسردگى از مواجهه با ديگران و برقرارى روابط اجتماعى پرهيز دارد. او چنان بىميل و رغبت به انجام فعاليتها و وظايف خود هست كه عموما توانايى انجام فعل را ندارد و جز مواردى كه رفتارهاى هيجانى به دليل بالا بود تحريك پذيرى رخ مى دهد، عموماً فرد مرتكب ترك فعل مىشود.
پس از هر دوره عود بيمارى و بروز علائم در هريك از دو نوع يك و دو اختلال دوقطبى، بروز حالت سلامت و افاقه محتمل است. يعنى فرد به سطح بهنجار تفكر، احساس و هيجان مى رسد. بهعلاوه سن ابتلا به اين بيمارى در آغاز دوره نوجوانى يا جوانى است. يعنى ممكن است مجرم در حين ارتكاب جرم در سلامت بوده و بعد از آن به اختلال دچار شود. در نتيجه در رابطه با ابتلاى فرد به اختلال دوقطبى و ارتكاب جرم توسط او، سه فرص متصور است:
الف). فرد در زمان بروز هريك از دوره هاى مانيا، هيپومانيا يا افسردگى اساسى مرتكب جرم شود: وفق بند ب ماده ٢٩٢ و ماده ١٤٩ قانون مجازات اسلامى و مواد ٢٠٢ و ٣٧٠ قانون آييندادرسى كيفرى، جنايت او خطاى محض بوده، مسئوليت كيفرى از او سلب شده و قرارموقوفى تعقيب صادر مىگردد. دادگاه با رعايت اقدامات تأمينى براى متهم تصميم مىگيرد و چنانچه جنون او حالت خطرناك داشته باشد و ثابت و آزاد بودن وى مخل نظم و امنيت عمومى باشد، به دستور دادستان تا رفع حالت خطرناك در محل مناسب نگهدارى مىشود.
ب). فرد در زمان ارتكاب جرم هنوز به اختلال دچار نشده و يا در دوره ى سلامت و افاقه بوده است و پيش از صدور حكم قطعى به اختلال دچار گردد: در جرائم موجب تعزير تعقيب و دادرسى تا زمان بروز دوره سلامت و افاقه متوقف مىشود و در صورت وجود حالت خطرناك، به دستور دادستان تا زمان رفع خطر در محل مناسب نگهدارى مىشود. (ماده ١٥٠ قانون مجازات اسلامى و تبصره ٢ ماده ١٣ قانون آيين دادرسى كيفرى).
در جرائم مستوجب حد، در حدودى كه جنبه حق اللهى دارد، تعقيب و دادرسى تا زمان افاقه و دوره سلامت به تأخير مىافتد. در جرائم حقالناسى مانند قصاص و ديه و ضرر و زيان ناشى از جرم، مطابق تبصره ١ ماده ١٥٠ قانون مجازات اسلامى جنون مانع از تعقيب و رسيدگى نيست و مطابق تبصره ٢ ماده ١٣ قانون آيين دادرسى كيفرى، در جرائم حق الناسى چنانچه شواهد و شرايط اثبات جرم به نحوى باشد كه فرد در فرض افاقه نيز نتواند از خود رفع اتهام كند، تعقيب و دادرسى ادامه مىيابد.
ج). فرد پس از صدور حكم قطعى به جنون مبتلا شود: در جرائم مستوجب تعزير، اجراى مجازات تا زمان افاقه و فرا رسيدن دوره سلامت به تأخير مىافتد. (ماده ٥٠٣ قانون آيين دادرسى كيفرى) در جرائم حدّى جنون مانع از اجراى حد نمىگردد. (تبصره ١ ماده ١٥٠ قانون مجازات اسلامى)