“با نگاهی دقیق به وضعیت بازار کار میتوان پی برد که در کلیه کشورها نوعی تقسیم شغل میان مردان و زنان وجود دارد براساس این تقسیمبندی اکثر زنان در روستاها در شغلهای کشاورزی و کارهای دستی شاغلاند که علت اصلی آن هم سطح پایین آموزش و عدم کسب مهارتهای حرفهای وشغلی است اما در شهرها بیشتر زنان در بخشهای خدمات مانند معلم و پرستار و منشی شاغلاند .”
جایگاه و موقعیت زنان در جامعه بشری و ارج نهادن به مقام منزلت آنان به عنوان عنصر اصلی پیکره اجتماع، فرصت دادن برای اعمال اراده و نظر خود در مسایل سیاسی و اجتماعی و مبارزه با تبعیضهای گوناگون در خصوص حقوق و تکالیف، مسالهای بوده است که همواره فعالان حقوق زنان به آن پرداخته و این وضعیت را به چالش کشیدهاند.
زنان با این احساس مواجهاند که مردان به آنان ظلم کردهاند و حقوق اساسی آنان را محترم نشمرده و به منزلت انسانی آنان که با مردان برابراند نه تنها احترام نگذاشته بلکه در جامعه فرصت ابراز وجود را هم از آنان گرفتهاند و این باعث برخوردار بودن مردان از امتیازات بیشتری در سطح جامعه شده که در تولید نقشهای فرادستی و فرودستی بسیار موثر بوده است. در طی چند دهه اخیر زنان با شرکت فعالانه خود در تمامی عرصهها شایستگی و لیاقت خود را اثبات کرده و بهرروی هر گونه قضاوت غیرمنصفانه خط بطلان کشیدهاند. از جمله بارزترین نمونه آن حضور بیشتر زنان در کرسیهای دانشگاهها میباشد.
موانع اشتغال زنان
یکی از معیارهای میزان سنجش و توسعهیافتگی یک کشور میزان اهمیت و اعتباری است که زنان آن کشور در اجتماع و شرکت در فعالیتهای اقتصادی دارند. بهطور کلی نیروی کار شامل افرادی میشود که برای تهیه و تولید کالا یا خدمات اقتصادی کار میکند و در ازا کار، پول دریافت میکنید. که این تعریف برای زنان مشکلاتی را در رابطه بامحاسبه کار آنان بوجود آورده چون در بسیاری از نظامهای اقتصادی تمایل به نادیده گرفتن کار زنان وجود دارد که این امر بر جمعآوری اطلاعات آماری برای شناسایی سهم زنان در تولید ناخالص ملی تاثیر میگذارد.
فعالان حقوق زنان مهمترین موانع اشتغالزایی را در این میدانند که جامعه ما هنوز نانآور ی را وظیفه مردان دانسته وزن را خانهدار معرفی میکند و لذا زنانی که در بیرون کار میکنند در صورت عدم تمایل مردان درجه یک که شامل پدر، برادر و شوهر میباشد باید کار خود را تر ک کرده و به داخل خانه برگرد، چون سنتها و آدابورسوم اجتماعی در تمامی ابعاد زندگی تاثیرگذار گذاشته و باعث شده در جامعه یک زندگی دو سویه شکل بگیرد،که مردان و زنان را از هم جدا کرده و این گفته مشهور سیمون دوبوار اینجا عینیت پیدا میکند که این طبیعت نیست که محدودیتهایی را برای زنان در نظر گرفته است، بلکه نقشها هستند که زاییده مجموعهای از پیشداوریها، سنتها و قواعد کهنهاند که باعث شده زن به عنوان جنس دوم خلق شود.
ازدواج و مسولیتهای خانوادگی نیز در کاهش اشتغال زنان مخصوصاً زنان متاهل موثر است چون برای ارتقا شغلی زنان به مراتب وپستهای بالاتر مدت زمان طولانی و وقت بیشتری لازم است که به علت ناهمگونی این پستها با مسولیتهای خانهداری و بچهداری زنان نتوانند به راحتی ارتقا مقام پیدا کنند.که همین امر باعث شده از لحاظ سلسله مراتب شغلی معمولاً زنان در سطح پایین تمرکز یافته و پستها و سمتهای عالی بیشتر در اختیار مردان باشد این وضعیت نشاندهنده عدم تساوی در ارتقا شغلی آنهاست و با اصل رفتار مساوی با زنان و مردان مغایر است. عواملی که مانع رسیدن زنان به مشاغل بالای مدیریتی وتخصصی میشوند واصطلاحاً سقف شیشهای مینامند و تقریبا در تمام کشورهای دنیا زنان برای رسیدن به سطوح بالا با سقفهای شیشهای مواجهاند.
باوجود اینکه اکثر دولتها در جهت اجرای اصل رفتار مساوی با مردان و زنان نهایت تلاش خود را انجام میدهند و طبق مقررات و قوانین موضوع زنان از لحاظ دسترسی به آموزش و انتخاب شغل و شرایط کار با مردان مساوی هستند، اما در عمل محدودیتها و موانعی برای زنان شاغل وجود دارند.
با نگاهی دقیق به وضعیت بازار کار میتوان پی برد که در کلیه کشورها نوعی تقسیم شغل میان مردان و زنان وجود دارد براساس این تقسیمبندی اکثر زنان در روستاها در شغلهای کشاورزی و کارهای دستی شاغلاند که علت اصلی آن هم سطح پایین آموزش و عدم کسب مهارتهای حرفهای و شغلی است اما در شهرها بیشتر زنان در بخشهای خدمات مانند معلم و پرستار و منشی شاغلاند .
ریشههای تقسیم جنسی مشاغل زنان متنوع و متعدداند. آموزش ناقص، پایین بودن سطح آموزش فنیوحرفهای و آدابورسوم اجتماعی ازجمله این عوامل میباشد. این تقسیم کار آثار و نتایج ناخوشایندی برای زنان شاغل داشته و از جهت پرداخت مزد و شرایط کار موجب تبعیضهایی به ضرر آنان میشود .
در خاتمه باید گفت که هرچند در سالهای اخیر پیشرفتهایی در جهت احقاق حقوق زنان شاغل حاصل شده است، اما هنوز راهی طولانی در پیش است. عوامل زیادی موجب تبعیض شغلی علیه زنان میشوند جای تردید نیست که وظایف مادری زن یعنی وظایف بارداری و زایمان وتربیت فرزند او را از مرد متمایز ساخته و بر فعالیتهای اقتصادی او اثر میگذارد، اما این دلیل به تنهایی کافی نیست موانع قانونی نیز به نوبه خود همین تاثیر را دارد و سایر عوامل تبعیض را تقویت و تشدید میکند. در جوامعی که زنان دارای حقوق مساوی با مردان نباشند طبعاً این امر به نحوه اشتغال وکار زنان اثر میگذارد. با این وصف اعلام برابری زن و مرد از لحاظ حقوقی به خودی خود برای ایجاد برابری واقعی کافی نیست. لذا به منظور رفع تبعیض شغلی علیه زنان کوشش وتلاش همه جانبهای لازم است. رسیدن به این هدف دور از دسترس نیست بلکه باید در تمامی برنامههای اجتماعی و فردی خود این هدف را تعقیب کنیم و باور داشته باشیم که روزگاری عدالت برای زنان برقرار خواهد شد. با امید چنین روزی.